وقتی مدتی از درس خواندن بگذرد، برگشتن به حس و حالش، سخت ترین کارِ دنیاست. این که خودت را مقید کنی که شده فقط نیم ساعت یکجا بنشینی و تمرکز کنی و درس بخوانی، پدرت را درمی آورد.
چند روزیست درس خواندن را شروع کرده ام. متأسفانه خرداد از آنچه که فکر میکردم، نزدیک تر است. جُدای از لعن و نفرین هایی که هر روز نثارِ خودم میکنم، تمامِ تلاشم را هم میکنم که لااقل از این روزهای پایانی استفاده ی درست را بکنم.
ساعتِ مطالعه ام چند روز است که بین 1 تا 2 ساعت در دوران است. و خدا میداند خودم بهتر از هر کسی میدانم که اگر با همین فرمان پیش بروم، امتحاناتِ خرداد را در بدترین حالتِ خود قرار است بگذارنم.
از بدی های سِلف استادی همین است. این که معلمی بالای سرت نیست و قرار هم نیست برای نخواندن درس ها در طولِ ترم و واگذار کردنش به شبِ امتحان، تنبیهی بشوی. ولی خُب، من از این مدل درس خواندن خوشم می آید. این که معلمِ خودم باشم. همه وقتی میهفمند که بدونِ کلاس و درس، فقط میروم امتحان میدهم و درس ها را پاس میکنم، تعجب میکنند و میگویند سختت نیست؟! واقعیتش نه زیاد. من عاشقِ برنامه ریزیِ درسی برای خودم هستم. چون هیچ کس به اندازه ی خودم از وضعیت زندگی ام و برنامه هایم خبر ندارد، پس هیچ کس هم بهتر از خودم نمیتواند برایم برنامه بریزد.
وقت هایی را دوست دارم که نتایج امتحان ها می آید و بعد پُر از انرژی می آیم و کتاب هایی که امتحانشان را پاس کردم، میگذارم در کمد و کتاب های ترمِ جدید را درمی آورم و شروع میکنم به برنامه ریزی. فیلم های آموزشی و جزوه ها را از اینترنت دانلود میکنم و فایل هایش را در کامپیوتر مرتب میکنم.
الان تقریبا 2 سال و نیم است که شروع کرده ام و هر بار به خودم قول میدهم که از اولِ ترم شروع به درس خواندن کنم، ولی خُب، چندان موفق نبودم. ولی این ترم، تنها تصمیمی که حسابی رویش پافشاری میکنم، این است که تا قبل از گرفتنِ برنامه ی امتحانی، یک دور کتاب ها را بخوانم و فیلم های آموزشی را ببینم و جزوه ی خودم را بنویسم. چون تجربه لااقل برای من ثابت کرده که وقتِ امتحان، هیچ چیز به اندازه ی جزوه کارساز نیست. این که فقط یک کلاسور دستت باشد و بدانی که فقط و فقط باید از آن بخوانی، واقعاً باعثِ آسودگی ِخاطر است. البته در کنارش جزوه ی نمونه سوال هم دارم که حل میکنم.
امروز به خودم قول دادم که: تا زمانیکه کتاب زبان را به طورِ کامل جزوه نویسی نکردی، حق نداری بروی سریالِ مورد علاقه ات را که از قضا در قسمتِ حساسش هم هست، ببینی. واقعیتش خیلی میترسیدم که زیرِ قولم بزنم. چون مدت زمانِ زیادی از اینکه اینطور به خودم قولِ درسی بدهم، میگذشت. ولی باید بگویم که موفق شدم. 2 ساعتِ تمام، البته با وقفه هایی مابینش که کتاب خواندم، نشستم و فایل PDF کتاب را زیر و رو کردم و لغاتِ جدید را با ترجمه شان در جزوه ام نوشتم.
حالا 4 کتابِ دیگر مانده و تنها 15 روز مانده تا برنامه ی امتحانی را بگیرم، و میخواهم تمامِ تلاشم را بکنم که علاوه بر نوشتنِ جزوه، چند روزی را برای ریاضی و عربی بگذارم و جزوه ای را که نوشتم، مرور کنم.
درباره این سایت